English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5462 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
initiating directive U دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
initial point U نقطه شروع عملیات
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
amphibious operation U عملیات اب خاکی
earth work U عملیات خاکی
earthworks U عملیات خاکی
joint amphibious operations U عملیات مشترک اب خاکی
amphibious squadron U گردان عملیات اب خاکی
amphibious demonstration U عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious demonstration U عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious command ship U ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
scraper U یکی از ماشینهای عملیات خاکی
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
boat group U ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
boat team U تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
range markers U علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
beach master U افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
sea echelon U بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
transfer area U در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
d day U روز شروع عملیات
h hour U ساعت شروع عملیات
zero hour U ساعت شروع عملیات
staging area U منطقه شروع عملیات
terminus a que U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
initial point U نقطه شروع
launched U اجرای حمله شروع عملیات
launches U اجرای حمله شروع عملیات
launch U اجرای حمله شروع عملیات
launching U اجرای حمله شروع عملیات
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
trailhead U نقطه شروع مسیر
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
marshalling U تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
ended U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
force rendezvous U نقطه الحاق هواپیماها یاکشتیها برای اجرای عملیات
safe mode U حالت عملیات خاص در ویندوز که به صورت خودکارانتخاب میشودوقتی که در شروع خطایی رخ دهد
fairway U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
landing schedule U برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
tractor group U گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
antiamphibious minefield U میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft U ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
concurrence U تلاقی دو نیرو در یک خط عملیات نقطه تلاقی همزمان بودن
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
amphibious task group U گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
start off U شروع کردن شروع شدن
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
initiation U شروع کار شروع
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
earth fill dam U سد خاکی
amphibious pack U تک اب خاکی
dust colour U خاکی
earth dam U سد خاکی
terrestrial U خاکی
amphibious U اب خاکی
worldly U خاکی
mundane U خاکی
earthly U خاکی
embankment dam U سد خاکی
earthen U خاکی
tellurian U خاکی
edaphic U خاکی
wood louse U خر خاکی
earthborn U خاکی
terrene U خاکی
embankments U سد خاکی
earthy U خاکی
embankment U سد خاکی
earth-bound U خاکی
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
terricolous U خاکزی خاکی
amphibious tank U تانک اب خاکی
vault formed in the earth U طاق خاکی
angleworm U کرم خاکی
khaki U خاکی رنگ
vallation U دیوار خاکی
earth born U خاکی فانی
ground ivy U پاپیتال خاکی
soiling U خاکی کردن
soils U خاکی کردن
adaphic organism U زیستمند خاکی
geophyte U گیاه خاکی
semiterrestrial U نیمه خاکی
fuse plug U سرریز خاکی
earethliness U خاکی بودن
alkaline earth U قلیایی خاکی
soil U خاکی کردن
earth dam U بند خاکی
rain worm U کرم خاکی
earth work U کارهای خاکی
amphibious reconnaissance U شناسایی اب خاکی
amphibious lift U ترابری اب و خاکی
border U پشته خاکی
amphibious pack U بارهای اب خاکی
earthwork U ختل خاکی
bordered U پشته خاکی
bordering U پشته خاکی
zoned earth dam U سد خاکی ناهمگن
lobworm U کرم خاکی
pulverulence U حالت خاکی
amphibious vehicle U خودروی اب خاکی
homogeneous earth dam U سد خاکی همگن
warping tug U یدک کش اب خاکی
earthworm U کرم خاکی
earthiness U خاکی بودن
earthiness U طبیعت خاکی
amphibious transport ship U ترابر اب خاکی
amphibious force U نیروی اب خاکی
earth road U راه خاکی
embankment U دیوار خاکی
mold etc U خاکی کردن
amphibian U وسیله اب و خاکی
dun U سمند خاکی
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
0شرمنده ها من نميخواستم انگليسي صحبت كنم خودت اول شروع كردي
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com